تاج شهبانو مخصوص این مراسم در پاریس و بهدست شرکت ون کلیف و آرپلز ساخته شد، با بهکارگیری ۱٬۶۴۶ الماس، ۱۰۵ مروارید و ۷۲ سنگ قیمتی دیگر.
روز پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۴۶، محمدرضا پهلوی پس از بیستوشش سال سلطنت، طی جشنی پرطمطراق در کاخ گلستان تاجگذاری کرد؛ جشنی پر از بریز و بپاش؛ از کالسکه زرین ۷۸ هزار دلاریِ ساخته وین تا تاجهایی که نمیشد بر آنها قیمت گذاشت. این تاجگذاری قرار بود، به روایت دربار، نشانه ورود رسمی سلطنت پهلوی به مرحلهای نو از «ایرانِ پیشرفته و شکوهیافته» باشد. در ادامه، گزارش کامل روزنامه نیویورک تایمز را که فردای این مراسم (۲۷ اکتبر ۱۹۶۷ / ۵ آبان ۱۳۴۶) منتشر شد، میخوانیم؛ گزارشی که فریادهای «جاوید شاه»، اشک شهناز، عرق زیر نور پروژکتورها و جواهرهای بیقیمت تاجها را همچون شاهدی خارجی از درون تالار گلستان ثبت کرده است:

تهران، ایران، ۲۶ اکتبر [چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۴۶] - شاه ایران امروز در میان شکوه و جلالی خیرهکننده، تاج را بر سر خود و همسر جوانش گذاشت. زیر قوسهای عربگونه کاخ گلستان، شاه ۴۸ ساله سوگند یاد کرد که «برای رساندن ملت ایران به سطح پیشرفتهترین و شکوفاترین جوامع جهان» زندگیاش را وقف کند.
پس از آنکه شاه تاجی پر از پَر و آراسته به الماس (نماد سلطنت دوهزاروپانصدساله ایران باستان) را بر سر گذاشت، حاضران در تالار فریاد زدند: «جاوید شاه!»
سپس شاه، که عنوانش «شاهنشاه» است، تاج ظریف و آراستهای از جواهر و پلاتین بر سر شهبانو فرح نهاد؛ و او، در ۲۹ سالگی، نخستین ملکه تاجدار تاریخ کشور شد.

مراسم پنجاهدقیقهای در نیمروز، در تالار تاجگذاری کاخ برگزار شد؛ تالاری که تخت مرصع و پرجواهر «طاق مرصع» یا تخت طاووسِ شاه بر آن سیطره دارد.
شاه در سخنرانی چهار دقیقهای خود، طبق ترجمه رسمی، خطاب به جمعی از دیپلماتها و مقامات گفت:
«در این لحظه که تاج کهنترین سلطنت جهان را بر سر مینهم و شهبانو، برای نخستین بار در تاریخ ایران، تاجگذاری میشود، بیش از هر زمان دیگر خود را به ملت نجیب و میهنپرست خویش نزدیک احساس میکنم.»
او با اشاره به نگرانی از تداوم دودمانش افزود:
«از خدای بزرگ مسئلت دارم که به ما توفیق عطا فرماید تا بتوانیم کشوری درخورِ فخر بیشتر و ملتی در مرتبهای از پیشرفت برتر به آیندگان خود بسپاریم.»
شاه همچنین گفت که در تلاش برای «رساندن ملت ایران به سطح پیشرفتهترین و شکوفاترین جوامع جهان و زنده کردن شکوه باستانی این سرزمین تاریخی، از هیچچیز - حتی جان خود ـ دریغ نخواهد کرد.»
محمدرضا پهلوی، شاه ایران، بیستوشش سال پیش بر تخت نشست، اما تاجگذاری خود را تا زمانی بهت عویق انداخت که توانست قدرتش را در کشور تثبیت کند و به ایران درجهای از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ببخشد. او همچنین منتظر ماند تا پسر و ولیعهدش، رضا، ششساله شود. در بهار ۱۹۲۶، زمانی که خودِ محمدرضا نیز شش سال داشت، در مراسم تاجگذاری پدرش (رضا شاه بزرگ) حضور یافت؛ فرماندهای خودساخته که قدرت را از دودمان فرتوت قاجار گرفت و نام کشور را از «پرشیا» به «ایران» تغییر داد.
شاهزاده روی صندلی زرین نشست
امروز ولیعهد بر صندلی طلاییای در سمت چپ تختی هفتپایهای نشست که با ۲۶٬۷۳۳ جواهر میدرخشید. در سمت راست، شهبانو با ردایی از ابریشم سفید نشسته بود و برای تاجگذاری در برابر شاه زانو زد. شاه پس از سخنرانی خود، ولیعهد را رسما معرفی کرد و از خدا خواست تا «در انجام وظیفهی بزرگ محولشده به او یاریاش کند.»
شاه امروز ۴۸ ساله است. او با اتکا بر ارتش و دولتی که نخستوزیرش را خود تعیین میکند، با اقتدار حکومت میراند. بااینحال درباریانش نگراناند که اگر شاه بمیرد یا کشته شود، کشور دچار بیثباتی گردد. او تاکنون از دو سوءقصد جان سالم به در برده است. در صورتی که شاه پیش از رسیدن ولیعهد به سن قانونی درگذرد، شهبانو فرح به عنوان نایبالسلطنه کشور را اداره خواهد کرد.
هرچند این مراسم نشانه هیچ تغییر رسمی در نظام سلطنت نبود، اما مقامهای ایرانی امیدوارند که با افزایش اعتبار و جایگاه شهبانو، به تداوم و استواری آینده سلطنت کمک کند.
تماشاگران پرچمها را تکان دادند
از کاخ مرمر، جایی که آیینهای روز از آن آغاز شد، زوج امپراتوری با کالسکهای زرین که برای این مناسبت در وین ساخته شده بود و ۷۸ هزار دلار هزینه برداشته بود، رهسپار مراسم تاجگذاری شدند. شهبانوی باریکاندام و سیهمو کمی مضطرب به نظر میرسید، اما شاه از پشت شیشههای ضخیم کالسکه برای مردم دست تکان میداد و انگشتانش را به اشارههای کوتاه جنباند.
تماشاگران (که شمارشان به دهها هزار نفر میرسید) پرچمهای ایران را در هوا تکان میدادند و گروهی از زنان نالههای زیر و تندی [کل کشیدن] سر دادند، همان فریاد شادی سنتی زنان روستایی خاورمیانه در لحظات شور و شعف. ولیعهد نیز در کالسکهای جداگانه و با یونیفرم دانشآموزی نظامیاش، مزین به اپولتهای بزرگ طلایی، با چهرهای جدی دنبال میآمد.
طبلها ریتمی سنگین و یکنواخت مینواختند و جمعیت با فریاد «جاوید شاه!» کالسکه امپراتوری را بدرقه میکردند؛ کالسکهای که با هشت اسب از خیابانهایی پر از پرچم و چراغ و تصویر اعضای خاندان سلطنتی عبور میکرد. هفت هزار سرباز در مسیر گماشته شده بودند.
با رسیدن آنان به کاخ گلستان (بنای دوطبقهای از قرن نوزدهم که با کاشیهای رنگارنگ ایرانی مزین بود) صدای شیپورها طنین انداخت. شاه و شهبانو از تالاری با دیوارهای آینهپوش گذشتند و وارد تالار تاجگذاری شدند. پس از دعا و نیایش توسط امامجمعه تهران، شاه لبانش را بر نسخهای از قرآن نهاد. سپس کمربند طلایی سلطنتی را که سگک آن از زمرد بود بست، شمشیر مرصع را بر کمر بست و شنل تاجگذاری پدرش را بر دوش انداخت.

آنگاه، پس از تاجگذاری خود، عصای سلطنتی را که با الماسها و نقش شیرهای زرین آراسته بود، در دست گرفت. در تالار، ۵۵۰ مهمان و مقام بلدپایه با فریاد شادی او را تحسین کردند؛ بیرون، طبلها دوباره نواخته شد و شیپورها پاسخ دادند.
امیرعباس هویدا، نخستوزیر، سخنرانی کوتاهی برای تبریک بیان کرد و سپس پروفسور لطفیعلی صورتگر، شاعر، قصیده تاجگذاری را خواند. آخرین بیت آن چنین بود:
«باشد که تاجِ شاهنشاه و ملکه تا زمانی که خورشید و ماه در آسمان میدرخشند، بر جهان فروزان بماند.»
شاه و شهبانو در طول مراسم چهرهای آرام و بیاحساس داشتند، اما ولیعهد در هنگام سخنرانی کوتاه پدرش روی صندلی بیقرار بود. نگاه شهبانو بر جمع حاضران میچرخید؛ مهمانانی که همگی لباس رسمی شب و پیراهنهای بلند بر تن داشتند، با آنکه دما حدود هفتاد درجه فارنهایت بود. دو پنکه پنهان در طول مراسم شاه و شهبانو را خنک میکرد، اما شاه زیر نور داغ چراغهای فیلمبرداری اندکی عرق میکرد.
شاهزاده شهناز، دختر ۲۷ ساله شاه از نخستین ازدواجش، در هنگام تاجگذاری به تلخی گریست. شاه دو همسر نخست خود را پس از آنکه نتوانستند برایش وارث پسری بیاورند، از خود جدا کرده بود.
وقتی خاندان سلطنتی از کاخ بیرون آمدند و بر فرشی پهن و سرخ گام نهادند، گروه همسرایان سرود تاجگذاری را چنین خواندند:
«شاهنشاه تاج بر سر نهاده است — باشد که تا ابد در قلمروی دلهای ما فرمان براند»
زوج شاهنشاهی و ولیعهد دوباره سوار کالسکههای خود شدند تا مسیر دهمایلی تاجگذاری را از میان خیابانهای تهران به پایان برسانند. شاه و شهبانو در حالی که تاج بر سر داشتند، آسوده و باوقار به نظر میرسیدند، هرچند آرایش موی بلند شهبانو در پشت سر، زیر فشار سه و نیم پوند پلاتین و جواهرات، اندکی برهم خورده بود.
تاج شاه همان تاجی بود که برای تاجگذاری پدرش ساخته شده بود: کلاهی از مخمل سرخ، آراسته با ۳٬۳۸۰ الماس، پنج زمرد، دو یاقوت کبود و ۳۶۸ مروارید. الماسها نقشی از خورشید را بر زمینهای زاویهدار از رگههای مرواریدی شکل میدادند که در راس آن زمردی درشت نشسته بود.
تاج شهبانو مخصوص این مراسم در پاریس و بهدست شرکت ون کلیف و آرپلز ساخته شد، با بهکارگیری ۱٬۶۴۶ الماس، ۱۰۵ مروارید و ۷۲ سنگ قیمتی دیگر. مقامهای دربار گفته بودند هر دو تاج از آن دسته جواهراتی هستند که «قیمتگذاری بر آنها ممکن نیست.»
لباسی که شهبانو بر تن داشت، دنبالهای به طول شش و نیم یارد داشت. این لباس، همراه با شنل مخمل سبزش، به سفارش خود او در خانه مد دیور طراحی و در تهران دوخته شده بود. شاه نیز لباس رسمی فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران را بر تن داشت.
هیچ هیأت رسمی خارجی برای این مراسم دعوت نشد، زیرا به گفته دربار، تاجگذاری «یک موضوع خانوادگی» محسوب میشد. رئیسجمهور آمریکا، لیندون جانسون، دو هدیه تاجگذاری فرستاد: یک کاسه نقرهای با روکش طلا و یک جعبه چوبی نقشه.
پس از پایان مراسم، زوج امپراتوری به کاخ مرمر که پدر شاه ساخته بود، بازگشتند؛ در حالی که هواپیماها گلبرگهایی بر فراز شهر میپاشیدند و از منارههای تهران دعا طنین میانداخت. سپس آنان با لیموزین به کاخ نیاوران، اقامتگاه معمول شاه در حومه شمالی تهران، رفتند. طی هفته پیشِ رو، قرار بود در ضیافتها و کنسرتهای متعدد تاجگذاری شرکت کنند، در حالی که مردم ایران با اجرای نمایشهای خیابانی و تئاترهای رایگان جشن میگرفتند...